بروکينگز: مهم‌ترين چالش‌ استراتژيک خاورميانه چيست؟


■ حل‌وفصل بحران ميان اسرائيل و فلسطين همچنان دور از دسترس است ■
عليرغم تمايل شديد آمريکا و اروپا براي ميانجي‌گري و حل‌وفصل بحران اسرائيل و فلسطين، ايجاد صلح رسمي همچنان دور از دسترس است. چهل‌وهفت سال از زمان جنگ شش‌روزه مي‌گذرد و اکنون زمان آن فرا رسيده است اينگونه نتيجه‌گيري کنيم که در منطقه خاورميانه هيچ‌چيز به اندازه يک توافق موقت، دائمي و پايدار نيست. ما بايد تلاش کنيم و به اين سؤال پاسخ دهيم که اکنون آمريکا در اين ميان چه نقشي را عهده‌دار است؟


■ دستيابي به صلح پايدار در دولت اوباما و حتي دولت‌هاي بعدي آمريکا بسيار دشوار است ■
پيش از هر چيزي، رهبران آمريکايي بايد يک‌بار براي هميشه اين نظريه‌ را که عنوان مي‌کند مناقشات ميان اسرائيل و فلسطين مهم‌ترين مسئله استراتژيک خاورميانه است، رد کنند. درحالي‌که هيچ يک از رؤساي جمهور آمريکا تاکنون اين تئوري را رسماً نپذيرفته‌، بايد در نظر داشت که براي تمامي رؤساي جمهور آمريکا از دوران «جيمي کارتر» به بعد و تمامي وزراي امور خارجه آمريکا از زمان «سايروس ونس» تاکنون يک امر بديهي وجود داشته است و آن اين است که تدوين يک سياست براي منطقه خاورميانه به معناي آغاز و نظارت بر «روند ايجاد صلح» است. اما به نظر مي‌رسد دستيابي و ايجاد صلح در چنين مفهومي براي مدت زمان باقي‌مانده از دولت اوباما و احتمالاً دولت‌هاي بعدي همچنان به صورت امري دست‌نيافتني باقي بماند. بايد اذعان کرد حتي در صورتي که ايجاد چنين توافقي ممکن باشد، مزاياي آن براي ايالات متحده بسيار کمتر از آن چيزي است که رهبران آمريکا تصورش را مي‌کنند.


■ مهم‌ترين تهديدات امنيت ملي آمريکا در منطقه خاورميانه ■
اما چه چيزي اين نظريه را در ذهن آمريکايي‌ها توجيه مي‌کند؟ دلايل بسياري براي آن وجود دارد اما مهم‌ترين و در عين حال ساده‌ترين دليل آن اين است که مناقشه ميان اسرائيل و فلسطين موجب تحريک احساسات جهاني شده و توجه بسياري از رسانه‌هاي جهاني را به خود جلب مي‌کند. رؤساي جمهور آمريکا نيز تاکنون به طور ناخودآگاه اين حرارت سياسي را با اهميت استراتژيک موضوع تلفيق کرده‌اند. اگر مناقشه‌اي بتواند اين ميزان از تنش را ايجاد نمايد بدون شک تأثيرات بسياري بر مسائل و موضوعات ملي و نظم بين‌المللي خواهد داشت. اما اينگونه نيست. در حال حاضر مهم‌ترين تهديدات امنيت ملي آمريکا در منطقه خاورميانه، ظهور گروه تروريستي دولت اسلامي عراق و شام (داعش)، پيشرفت برنامه هسته‌اي ايران و گسترش نفوذ ايران در سراسر منطقه است. اين مسائل هيچ گونه ارتباطي با موضوع مناقشه اسرائيل و فلسطين ندارند و کاملاً از آن مجزا هستند. حتي اگر توافق صلح نيز به امضاء برسد، چشم‌انداز و دورنماي سياسي منطقه خاورميانه کمابيش همين‌گونه باقي خواهند ماند و همچنان چالش‌هاي مهمي را پيش روي آمريکا باقي خواهد گذاشت.


■ مواجهه با مسائل کنوني مشکلات بسياري را براي دولت اوباما به وجود آورده است■
مواجهه با اين مسائل و حل اين تهديدات بسيار مهم دولت اوباما را با مشکلات عديده‌اي روبرو کرده است. از يک سو، دولت اوباما اهداف بلندپروازانه‌اي از قبيل متقاعد نمودن ايران به منظور توقف برنامه هسته‌اي اين کشور و ايجاد و برقراري ثبات در عراق و سوريه را در سر دارد. از سوي ديگر، اوباما و دولت کنوني آمريکا اکراه زيادي در استفاده از منابع موجود به ويژه منابع نظامي (که براي دستيابي به اين اهداف بسيار لازم است) از خود نشان مي‌دهند و به همان اندازه نيز از قبول نقش رهبري آمريکا پس از دوران جنگ جهاني دوم در مسائل و امور جهاني اکراه دارند.


■ رفتار دوگانه و ضدونقيض دولت اوباما در برخورد با مسائل خاورميانه ■
ظاهراً اوباما با اعلام استراتژي جديد اين کشور مبني بر «تضعيف و در نهايت نابودي کامل گروه تروريستي داعش» بر اين اکراه غلبه کرده است. اما کمپين نظامي جديد در تضاد آشکار با اقدامات و سياست‌هاي قبلي رئيس‌جمهور آمريکا در عراق و سوريه قرار دارد و اين رفتار دوگانه و ضدونقيض وي هنوز هم محسوس است. به رغم اين اظهارات، به نظر مي‌رسد وي در سخنراني خود تنها به تشريح عمليات‌هاي نظامي هوايي بسنده کرد که تنها موجب تضعيف گروه تروريستي داعش خواهد شد نه نابودي کامل آن. در نتيجه، اوباما همچنان مردد و نگران است و اگرچه در ظاهر آماده نبرد و مبارزه است اما در باطن به دنبال راه خروجي براي فرار از اين بحران است.


■ موضوع همکاري آمريکا و ايران موجب نگراني اسرائيل و کشورهاي عربي شده است ■
اسرائيل به منظور مديريت خطرات و ريسک‌هاي ناشي از صلح به حمايت و پشتيباني آمريکا نيازمند است اما با اين حال تعهدات بلندمدت دولت آمريکا نسبت به منطقه همچنان غبرقابل پيش‌بيني است. اين تنها «بنيامين نتانياهو» نبود که قابليت اعتماد و اعتبار آمريکا را زير سؤال برد بلکه عربستان‌سعودي، مصر، اردن و امارات متحده عربي نيز از اين موضوع نگران هستند. به خصوص آنکه در شرايط کنوني و در بحث مبارزه با گروه تروريستي داعش، پيام‌هاي ضدونقيض اوباما با موضوع همکاري عميق‌تر آمريکا با ايران (به عنوان سخت‌ترين و بزرگ‌ترين رقيب متحدان عرب آمريکا) همزمان و مصادف شده است.


■ نيروهاي نظامي ايران به فرماندهي «قاسم سليماني» موجب آزادسازي آمرلي شدند ■
درست يک هفته پيش از سخنراني اوباما، متحدان عربي آمريکا تمامي حواس و تمرکز خود را متوجه ائتلاف نظامي کرده بودند که موجب آزادسازي شهر آمرلي شد (شهري ترکمن در عراق که تحت محاصره داعش قرار داشت). درحالي‌که هواپيماهاي نظامي آمريکا از هوا به سوي مواضع داعش حمله مي‌کردند نظاميان شيعه، سربازان عراقي و نيروهاي پيشمرگه کردستان نيز در زمين با اين گروه تروريستي در حال مبارزه بودند. از ميان تمامي اين نيروها، در واقع نيروهاي شيعه‌اي که در ايران آموزش ديده بودند توانستند کنترل فيزيکي شهر را دوباره به دست آورند و بر اساس گزارش‌هاي موجود تمامي اين نيروها تحت نظارت و کنترل «قاسم سليماني» فرمانده سپاه قدس ايران قرار داشته‌اند.


■ آيا آمريکا بازوي نيابتي ايران در عمليات هوايي عمل بوده است؟ ■
آيا در اين ميان آمريکا به عنوان بازوي عملياتي هوايي عوامل نيابتي ايران عمل کرده است؟ آيا همگرايي منافع ايران و آمريکا در موضوع داعش و مقابله با اين گروه تروريستي موجب کاهش تمايل واشنگتن براي گرفتن امتيازات بيشتر از ايران در مورد برنامه هسته‌اي اين کشور خواهد شد؟ آيا واشنگتن به خاطر توجه بيشتر به ايران به مشاوره و دغدغه‌هاي متحدان سنتي خود در منطقه توجه کمتري خواهد کرد؟ متحدان عربي آمريکا که گرفتار چنين شک و ترديدهايي شده بودند، به منظور محافظت از شرايط و وضعيت کنوني، ائتلافي را تشکيل دادند و در حال حاضر اين ائتلاف با تمامي کشورها از جمله اسرائيل ارتباط و همکاري‌هاي نزديکي دارد. نتانياهو نيز در اظهارات اخير خود با اشاره به اين تغيير موضع بي‌سابقه در منطقه از “افق‌هاي سياسي جديد” در منطقه خبر داده است. اينکه آيا ائتلاف جديد انتظارات اسرائيل را برآورده خواهد ساخت يا نه هنوز چندان مشخص نيست و نيازمند گذشت زمان است اما اين اتفاق مي‌تواند پايه و اساسي براي استراتژي جديد و جامع آمريکا باشد.


■ اقدامات آمريکا براي حفظ و تداوم شرايط کنوني ميان اسرائيل و فلسطين ■
ايجاد ائتلاف گسترده براي مقابله با داعش فرصتي را فراهم آورده است تا از ائتلاف و همبستگي ميان کشورهاي عربي استقبال کرده و آنها را نيز به حلقه دروني ائتلاف عليه داعش وارد کنيم. با اين اقدام فرصتي براي آمريکا فراهم خواهد شد که نه‌تنها گروه تروريستي داعش را به طور کامل شکست دهد بلکه به طور همزمان ايران و سوريه را نيز به حاشيه براند. در همين زمان، اين امر مي‌تواند به حفظ و تداوم شرايط کنوني ميان اسرائيل و فلسطين نيز کمک شاياني کند. همانطور که آبرامز نيز در گزارش خود به آن اشاره مي‌کند، بيشتر اسرائيلي‌ها، حتي بسياري از سياستمداران جناح راست دولت اسرائيل، تمايل چنداني به ايده حاکميت اسرائيل بر بيش از چهار ميليون فلسطيني ندارند و بسياري با اين امر مخالف هستند. بنابراين حتي اگر اميدها براي ايجاد توافق دائمي کمتر شود، باز هم «راه‌حل دو کشوري» به عنوان تنها گزينه و انتخاب در شرايط کنوني باقي خواهد ماند.


■ ايجاد يک توافق غيررسمي ميان اسرائيل و فلسطين ■
در عرصه مناقشات ميان اسرائيل و فلسطين، به جاي تلاش براي ايجاد ملاقات و ديدارهايي ميان نتانياهو و محمود عباس و صرف تماني توان و اراده موجود براي امري غيرممکن چون حل‌وفصل کامل اين تعارض و درگيري، به نظر مي‌رسد ائتلاف ايجاد شده به رهبري آمريکا مي‌تواند رويکرد متعادل و پربارتري را اتخاذ کند. آنچه در شرايط کنوني بسيار مطلوب است، ايجاد يک تماميت پايدار و مستقل در کرانه باختري است. البته چنين تماميت و نهادي را نمي‌توان به صورت رسمي ايجاد کرد چرا که قبول چنين امري از سوي فلسطينيان به منزله انصراف و چشم‌پوشي آنها از حقوق ملي خود خواهد بود. اما به نظر مي‌رسد ايجاد مجموعه‌اي از قوانين غير رسمي در اين شرايط چندان غير قابل دسترس نباشد، قوانيني که بتوانند موجب تقويت شرايط کنوني شده و به سازش و توافق بيشتر و همچنين حفظ منافع طرفين درگير کمک نمايند. مي‌توان اين مجموعه قوانين را نوعي توافق نانوشته دانست.


■ اقدامات اسرائيل به منظور حفظ و تداوم توافق نانوشته با فلسطين ■
به عنوان مثال، شهرک‌سازي‌هاي جديد و بيشتر اسرائيل در قسمت‌هاي شرقي، وضعيت و شرايط کنوني را به مخاطره خواهد انداخت و چنين اقدامي از سوي اسرائيل تخلف و تخطي از اين توافق نانوشته محسوب خواهد شد و از سوي ديگر زمينه را براي اعتراضات قابل‌توجهي از سوي آمريکا و همچنين متحدان و شرکاي جديد اسرائيل (کشورهاي عربي منطقه) به وجود خواهد آورد. در مقابل، به نظر نمي‌رسد که اين توافق نانوشته شهرک‌سازي‌هاي بيشتر اسرائيل در داخل مناطق خود و همچنين شهرهاي کوچک و بزرگ اسرائيل را به عنوان خطري جدي تلقي کند، چرا که در نهايت همه با اين موضوع که اين مناطق داخلي جزئي از خاک اسرائيل محسوب مي‌شود، موافق خواهند بود. مثال ديگر در اين زمينه طرح گسترش منطقه (A)است، بخشي در کرانه باختري که با توجه به توافق اسلو تحت کنترل کامل فلسطينيان قرار دارد. در اينجا نيز اگرچه ايجاد صلح کامل امري غيرممکن خواهد بود اما گسترش تدريجي منطقه (A)تا جايي که با منطقه (B) به طور کامل ترکيب شود (منطقه‌اي که کنترل امنيتي آن ميان اسرائيلي‌ها و فلسطينيان تقسيم شده است) امري ممکن و قابل تحقق به نظر مي‌رسد. در همين زمان، منطقه (B) نيز مي‌تواند گسترش يابد تا جايي که بخش‌هايي از منطقه (C) (منطقه‌اي که در حال حاضر کنترل کامل آن در دست اسرائيل قرار دارد) را نيز در خود جاي دهد.


■ نبايد توجه آمريکا از مسائل مهم خاورميانه منحرف شود ■
در عوض حمايت از چنين حرکتي به سوي استقلال فلسطين، اسرائيل نيز مي‌تواند انتظارات به حقي از دولت خودگردان فلسطين و کشورهاي عربي حامي آنها و حرکات متقابلي از سوي آنها به ويژه در موضوعات و مسائل امنيتي داشته باشد. نظارت و مديريت بر توسعه هر چه بيشتر اين توافق نانوشته اقدامي نيست که به خاطر انجام آن جايزه صلح نوبل را دريافت کرد اما آنچه در اين ميان از اهميت ويژه‌اي برخوردار است، اين است که اين امر باعث خواهد شد تا توجه آمريکا از مهم‌ترين مسائل و موضوعات خاورميانه يعني مقابله با داعش و موضوع ايران منحرف نشود.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: سیاسی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 1 آبان 1393برچسب:, | 7:25 | نویسنده : valeh |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.