حقيقت رابطه بين «داعش» و «آمريکا» چيست؟


به اعتقاد اين گروه اما موضع واشنگتن در مراحل اجرايي بسيار نرم تر است. بخصوص زماني که اين گروه به سمت ويران کردن کشورهاي عرب و مسلمان پيش مي رود. واشنگتن مي تواند هم زمان با افزايش رويکردهاي افراطي و تند بر دولت هاي اروپايي و پارلمان اروپا فشار آورد تا تمام اقليت هاي مسلمان يا حداقل تعدادي از آنها را از اروپا اخراج کند و از سوي ديگر قوانين سخت گيرانه اي را براي بازگشت اسلام گرايان از مناطق درگيري وضع کند تا جوامع غربي از خطر آتي شان مصون بمانند. در سوريه واشنگتن از داعش حمايت مي کند اما در آشکارا ادعا مي کند که ازگروه هاي ميانه رو پشتيباني مي کند و در واقع وانمود مي کند که هدفش مبارزه با داعش است. کما اينکه واشنگتن در عراق يک هراس مصنوعي را به وجود آورد تا آنجا که برخي از مقامات آمريکايي دولت اوباما را به ترس و ترديد متهم کردند و ايران نيز از آمريکا خواست يک بار ديگر در عراق دخالت نکند.

پاسخ دوم متعلق به کساني است که در مرحله اول با گروه قبلي موافقند اما در نتايج با آنها اختلاف دارند. اين ها مي گويند واشنگتن سرنخ بازي را در درست دارد و نمي گذارد که در صحنه گم شود. به اين خاطر به نظر اين گروه واشنگتن با تاريخي طولاني که در برخورد با گروه هاي اسلام گرا دارد اکنون مي داند چگونه از آنها در جهت اهدافش استفاده کند. بنابراين داعش به عنوان ابزاري در خدمت واشنگتن براي آن چيزي است که مي خواهد. گروه داعش در ذات خود به کمک خشونت هايي که به همراه ساير گروه هاي سلفي از جمله جبهه النصره مرتکب مي شود همان برداشتي را در اختيار واشنگتن مي گذارد که مي خواهد. برداشتي که درجهت تکميل تصويري منفي ازاسلام بوده و از شروع حادثه 11 سپتامبر تاکنون استمرار دارد. از آن زمان واشنگتن حمله اي بين المللي را عليه تروريسم شروع کرد و حالا اين حوادث نيز در ادامه همان است. بنابراين جريان دوم تناقضي بين مواضع گوناگون آمريکايي ها نمي بينند. زيرا هر موضع گيري در ارتباط بااهدافي است که به طور مشخص در آن مرحله تحقق پيدا مي کند. طبق اين نظر اين اعراب و مسلمانان هستند که در ميان خود آتش افروخته اند و کشورهايشان را به قطعات کوچک تر تقسيم کرده و نقشه ها را مخدوش کرده اند و همين امر موجب شده تا اسراييل در اين ميان تنها دولت قوميت گراي يکپارچه جلوه کند.
روشن است که واشنگتن چند دهه است بر مسايل طايفه گرايي انگشت گذاشته و از آنها بهره برداري مي کند. موضع آمريکا در اين باره از زمان شروع حمله عراق به ايران روشن بود زيرا بر شکاف بين سني و شيعي دامن مي زد. واشنگتن به خوبي مي داند که اين شکاف طايفه گرايي موجب نابودي اسلام و مسلمين درنهايت خواهد شد. بنابراين بايد اعتراف کرد که واشنگتن تاکنون موفقيت هاي زيادي دست کم در عراق بدست آورده است. آمريکا در اين کشور از شيعيان در برابر اهل سنت دفاع کرد و حالا به سمت ديگر متمايل شده و از اهل سنت عليه شيعيان حمايت مي کند. واشنگتن احساس مي کند حالا اهل سنتي را که روزي گروه هاي مقاومت عليه اشغالگري تشکيل مي دادند امروزه گروه هاي مقاومت شان را عليه دولت مرکزي مورد حمايت شيعيان تشکيل مي دهند.

از اين رو بايد گفت داعش براي آمريکا مانند يک تازيانه عليه شيعيان است و براي فشار بر ايران و ضربه زدن به مرزهايش تاکنون استفاده مي شده است. آمريکا بر مالکي فشار مي آورد که دولتي ائتلافي تشکيل دهد به گونه اي که آيت الله سيستاني خواستار آن شده بود. چنين دولتي مورد رضايت اهل سنت نيز خواهد بود. اما واشنگتن درعين حال مساله ديگري را دنبال مي کند و آن تشديد اختلافات بين دو طرف است.پ يشروي داعش در موصل موجب شد تا کردها بتوانند بر کرکوک تسلط پيدا کنند. به اين وسيله روابط کردستان و اسراييل تقويت شد و راه را براي وحدت اراضي عراق بست. به اين وسيله هدف بايدن تامين شد که سال 2006 آن را به صورت يک قانون درکنگره مطرح کرده و خواستار تقسيم عراق شده بود. تقسيم عراق از همان ابتدا در قانون اساسي جديد اين کشور که بدست اشغالگران نوشته شد تعبيه شده بود.

از اين رو پيشروي داعش دو موضع گيري واشنگتن را در پي داشت. ابتدا اينکه پيشرفت تروريسم عليه امنيت دولت هاست و مشکلات زيادي را براي ساير کشورها به وجود مي آورد. اين پيشروي به معناي توسعه تروريسم اسلامي بوده و پيامدهاي سنگيني دارد. در چنين موضعي واشنگتن از متحدانش مي خواست که عليه اين خطر مقاومت کنند. اما پيشروي داعش از يک نظر ديگر چندان هم غير منتظره نبود زيرا آنها بقاياي ارتش گذشته عراق بودند که از همان ابتدا کينه نسبت به ايران و عربستان و کويت و شيعيان عراق و اسراييل و آمريکايي ها را به دل داشته و مخلوطي از نژادهاي مختلف و قوميت هاي گوناگون هستند که تنها يک اصل آنها را گردهم آورده و آن به قول خودشان «ستم کردن شيعيان عليه اهل سنت در عراق» يا ستم کردن «علوي ها عليه اهل سنت در سوريه» است. درنگاه دوم گروه دوم داعش سعي مي کند با شيوه هاي مختلف بين اهل سنت عدالت را برقرار کند.
اما گروه سوم بر اين باورند که واشنگتن اساسا کنترل خود را بر اوضاع ازدست داده است و بنابراين نمي داند چه کند. تحولات سريع گلوي آمريکا را گرفته است و نمي داند بايد دخالت کند يا نه يا شکل اين دخالت و سطح آن چگونه بايد باشد. آمريکا تنها يک اصل را مي شناسد و آن پرهيز از به کار گرفتن زور در اين شرايط به هر دليلي است. طرفداران اين نظريه همان خطوط کلي استراتژي اوباما را در نظر مي گيرند که در مناسبت هاي مختلف تاکيد کرد واشنگتن قصد استفاده از زور براي حل بحران هاي موجود را ندارد. به گفته اين دسته آمريکا سعي مي کند از فرصت ها استفاده کند نه اينکه فرصت سازي کند. براي همين از اينکه روسيه هواپيما در اختيار عراق مي گذارد خوشحال مي شود. اين کار براي ايران هم خشنود کننده بود. آمريکا مي داند که روسيه از تروريسم اسلامي از جمله چچني ها خوف دارد. مساله اصلي براي آمريکا در اين ميان آن است که هيچ اقدامي به ضرر اسراييل و پروژه صهيوني اش در منطقه نباشد.

از همه اين ها گذشته نبايد از ياد برد که واشنگتن روابط اطلاعاتي نيرومندي با تشکل هاي اسلامي دارد و خودش يکي از طرف هايي بود که القاعده را به وجود آورد و اينک داعش از رحم القاعده بيرون آمده است. با اين حال بايد پرسيد واقعا ايالات متحده آمريکا به جز منافع اسراييل و نفت و منافع استراتژيک خودش ديگر چه چيزي را دنبال مي کند؟
همه نشانه ها حکايت از يک طرح تقسيم و باز ترسيم مرزها در منطقه دارد. به گونه اي که موجب تضعيف دولت هاي عربي شده و در همان حال تقويت کننده اسراييل باشد. واشنگتن در همه اين حوادث يکه تاز است. در واقع اين آمريکا بود که جنگ بين عراق و ايران را به وجود آوردو براي بيش از هشت سال آن را کش داد با اين هدف که جنگ مذکور بتواند انقلاب اسلامي ايران را نابود کرده و دوباره ايران را به دوران شاه سابق بازگرداند. اين آمريکا بود که در پشت حمله عراق به کويت قرار داشت و آن ويراني ها را به بار آورد و موجب نابودي ارتش عراق شد. کما اينکه واشنگتن الان پشت حوادث سوريه قرار دارد و تلاش مي کند سوريه و شهرهاي عراقي را که در برابر اشغالگري آمريکا مقاومت کردند مجازات کند. همچنين اين واشنگتن بود که عراق را اشغال کرد و بر تمام ويراني هاي اين کشور از ابتدا تا امروز نظارت داشته است. اين آمريکا بود که قوميت هاي کرد و فارس و ترک را تحريک کرد تا قوميت عربي را در اين کشور از بين ببرند. در اين ترديدي وجود ندارد که واشنگتن همچنان بر از هم گسيختگي و تجزيه کشورهاي منطقه اصرار مي ورزد و در اين راه از گروه هاي اسلام گرا سوءاستفاده مي کند تا در منطقه هيچ نقطه اتکايي به جز اسراييل باقي نماند. پيام روشن واشنگتن به جهانيان اين است که اسلام و اعراب و مسلمانان همه تروريسم هستند و بايد آنها را طرد يا نابود کرد. نبايد اجازه داد آنها وارد مرزهاي کشورهاي غربي شوند بخصوص اينکه تعدادي از شهروندان اروپايي ها به صفوف القاعده يا داعش پيوسته اند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: سیاسی ، مذهبی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 3 مرداد 1393برچسب:, | 12:37 | نویسنده : valeh |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.